اعتماد به نفس بازگشته... !!!

ساخت وبلاگ
سلام علیکم و رحمه الله... 

امروز بالاخره ترسم رو کنار گذاشتم و رفتم سراغ تمرین ریخته گری... 

بالاخره که باید انجامش می دادم. 

۱۰۰ صفحه از کتاب هدف رو خوندم. جالبه منی دارم این جا از کتاب خونی حرف می زنم که قبل از آشنایی با هم اندیشان تنها مطالعه ام، تلتکست بود و داستان هایی که تو مجلات مختلف بود... اهل رمان نبودم. اما خب وقتی دسترسی به تلتکست برام کم شد، حس کردم که اطلاعاتم داره کم می شه. شروع کردم با کتابی که یکی از دوستان بهم معرفی کرد... اون رو که خوندم، بعدش بهم کتاب مطلع مهر رو هدیه داد. اون رو هم خوندم. آیین زندگی خوندم... کم کم جلو رفتم و کتابای قطورتر خوندم. اعتماد به نفسم تقریبا برگشت... 

استاد عزیزم دکتر جعفری که دیشب تو خواب دیدمش، خیلی بهم کمک کرد در مورد این اعتماد به نفس ... اولین استادی بود که بهم این همه بها داد و منو ارزشمو یکجا بهم یادآوری کرد... یادم نمی ره چه جوری اون روزی سر کلاس اسمم رو صدا زد و من تا قبل از اون فکر نگی کردم استادی باشه که اسمم رو بدونه. خانم محمودی... 

می دونی چیه؟ خیلی اتفاقات افتاد که ارزش خودم رو به یاد آوردم و اعتماد به نفسم اومد بالا... 

امروز که آیت الله خامنه ای رو دیدم، دوباره جون گرفتم. رهبری هستند به تمام معنا و فوق العاده... صلابت خاصی دارند که من رو به خودم آوردند. 

اگر نبود اهدافم، ممکن بود دیگه نتونم سرپا وایسم. 

امروز رفته بودیم بیرون با معصومه... حس خوبی بهم دست داد. مخصوصا وقتی که رفتیم تعمیر عینک و اونجا یک چیز جدیدی یاد گرفتم... و اون این بود که یه گردنبندی که اسم روش حکاکی شده رو چه جوری می سازند. 

من از اصفهانی ها بدم نمیاد... فقط وقتی اسم اصفهان میاد، قلبم درد می گیره. دست خودم نیست ولی سر کلاس دکتر میرباقری دیگه دارم از کف می رم. خدایا من چمه؟ 


برچسب‌ها: اعتماد به نفس؛, دکتر جعفری, دکتر میرباقری, خدایا کمکم کن, هدف در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد...
ما را در سایت در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد دنبال می کنید

برچسب : بازگشته, نویسنده : mojenooo بازدید : 114 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 18:11